پارت ۲[عشق یهویی]
ویو ا/ت
برگشتم خونه ساعت ۶ بود یه دوش ۲۰ دقیقه ی گرفتم اومد بیرون یه تاب مشکی و شروالک لی مشکی که خیلی کوتاه بود رو پوشیدم زیادی بدنم معلوم بود ولی خب اشکالی نداره موهامو باز نگهداشتم و منتظر زنگ جیسو موندم که بهم بگه کی راه بیوفتم ساعت ۷و ۴۵ دقیقه بود زنگ زد گفت که راه بیوفتم منم راه افتادم
ویو تهیونگ
برگشتم خونه جونکوک و یونگی خودشون رو آماده کرده بودن
تهیونگ: چرا منتظرم نموندین نامردا
جونکوک و یونگی: 😂
تهیونگ: زهرمار 😂
وایسید منم خودمو آماده کنم
یونگی: باشه
تهیونگ: اماده شدم بریم
جونکوک: بعد از ۳۰ دقیقه اره
تهیونگ: ای بابا برید زود سوار ماشین شید الان میام
جونکوک و یونگی: اوکی
تهیونگ:ساعت ۷و نیم بود رسیدیم بار روی یه میز نشستیم گارسون اومد
گارسون: چیزی لازم دارید
جونکوک: دو شیشه ویسکی بیار با سه تا لیوان
گارسون:چشم
ویو ا/ت
رسیدم دم در بار دیدم سوجین و جیسو با حالت عصبی نگام میکنن راستش یکم ترسیدم ولی رفتم جلو
سوجین و جیسو: ا/ت میدونی از کی منتظریم (عصبی)
ا/ت: باشه بریم تو
جیسو:این که به تخمشم نبود -_-
رفتیم تو یه میز نشستیم چشمم خورد به سه تا پسر خدایی خیلی خوشتیپ و جذاب بودن ولی خب به من چه رفتم پیش جیسو و سوجین نشستم گارسون اومد
گارسون: چیزی نیاز ندارید
جیسو: یه شیشه ویسکی و سه تا لیوان بیار
گارسون: چشم
ویو تهیونگ
دیدم سه تا دختر باهم اومدن تو یکیشون که لباس هاش ست مشکی بود خیلی قد بلند و اندام خوبی داشت لباس هاشم تحریک کننده بود داشتم یواشکی نگاش می کردم دیدم ویسکی سفارش دادن بعد از ۲۰ دقیقه دیدم فقط سه پیک بیشتر نخورد ولی دوستاش چند شیشه ویسکی تموم کردن مست مست بودن ولی اون دختره زیاد مست نبود
یونگی: تهیووووووونگ
تهیونگ: چیه چرا داد میزنی
یونگی:میدونی چند بار صدات زدم ؟
تهیونگ: حواسم نبود
یونگی: بریم دیگه ؟
تهیونگ: بریم
پاشدیم داشتیم میرفتیم که.......
شرت نداریم هرکاری دوست دارید بکنید 😂
فردا پارت بعد رو میزارم 🫂💜
برگشتم خونه ساعت ۶ بود یه دوش ۲۰ دقیقه ی گرفتم اومد بیرون یه تاب مشکی و شروالک لی مشکی که خیلی کوتاه بود رو پوشیدم زیادی بدنم معلوم بود ولی خب اشکالی نداره موهامو باز نگهداشتم و منتظر زنگ جیسو موندم که بهم بگه کی راه بیوفتم ساعت ۷و ۴۵ دقیقه بود زنگ زد گفت که راه بیوفتم منم راه افتادم
ویو تهیونگ
برگشتم خونه جونکوک و یونگی خودشون رو آماده کرده بودن
تهیونگ: چرا منتظرم نموندین نامردا
جونکوک و یونگی: 😂
تهیونگ: زهرمار 😂
وایسید منم خودمو آماده کنم
یونگی: باشه
تهیونگ: اماده شدم بریم
جونکوک: بعد از ۳۰ دقیقه اره
تهیونگ: ای بابا برید زود سوار ماشین شید الان میام
جونکوک و یونگی: اوکی
تهیونگ:ساعت ۷و نیم بود رسیدیم بار روی یه میز نشستیم گارسون اومد
گارسون: چیزی لازم دارید
جونکوک: دو شیشه ویسکی بیار با سه تا لیوان
گارسون:چشم
ویو ا/ت
رسیدم دم در بار دیدم سوجین و جیسو با حالت عصبی نگام میکنن راستش یکم ترسیدم ولی رفتم جلو
سوجین و جیسو: ا/ت میدونی از کی منتظریم (عصبی)
ا/ت: باشه بریم تو
جیسو:این که به تخمشم نبود -_-
رفتیم تو یه میز نشستیم چشمم خورد به سه تا پسر خدایی خیلی خوشتیپ و جذاب بودن ولی خب به من چه رفتم پیش جیسو و سوجین نشستم گارسون اومد
گارسون: چیزی نیاز ندارید
جیسو: یه شیشه ویسکی و سه تا لیوان بیار
گارسون: چشم
ویو تهیونگ
دیدم سه تا دختر باهم اومدن تو یکیشون که لباس هاش ست مشکی بود خیلی قد بلند و اندام خوبی داشت لباس هاشم تحریک کننده بود داشتم یواشکی نگاش می کردم دیدم ویسکی سفارش دادن بعد از ۲۰ دقیقه دیدم فقط سه پیک بیشتر نخورد ولی دوستاش چند شیشه ویسکی تموم کردن مست مست بودن ولی اون دختره زیاد مست نبود
یونگی: تهیووووووونگ
تهیونگ: چیه چرا داد میزنی
یونگی:میدونی چند بار صدات زدم ؟
تهیونگ: حواسم نبود
یونگی: بریم دیگه ؟
تهیونگ: بریم
پاشدیم داشتیم میرفتیم که.......
شرت نداریم هرکاری دوست دارید بکنید 😂
فردا پارت بعد رو میزارم 🫂💜
۲۲.۸k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.